English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9448 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
offset point U در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
offset U جبران کردن
offset U عوض
offset U حساب تهاتر
offset U پایاپای
offset U دوخم کردن
offset U دوخم
offset U دوخم شدگی
offset U تهاتر
offset U مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
offset U حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی
offset U افست
offset U حاشیه صحافی
offset U جبران کردن جبران
offset U تسویه کردن
offset U چاپ افست
offset U جابجاسازی
offset U مبدا نقطه شروع مسابقه
offset U چین خمیدگی
offset U انحراف
offset U وزنه متعادل
offset U رقم متعادل کننده متعادل کردن
offset U خارج از عمل چاپ افست
offset U حذف شده
offset U جبران
offset U چاپ افست کردن افست
offset U جبران کردن خنثی کردن
binding offset U حاشیه جبران شیرازه
offset wraps U تارهای مخالف [لول باف]
offset knots U گره نامتقارن [گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
offset bombing U روش بمبارانی که در ان به جای هدف از یک نقطه نشانی استفاده میشود
offset distance U مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
offset distance U فاصله برون محوری
offset method U روش استفاده از خط سری درنشان دادن نقاط روی نقشه
offset of one obligation against another U تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
photo offset U چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
offset plottin U روش استفاده از تصحیحات مخصوص در توپخانه روش محاسبه توپ به توپ
angle offset method U روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
line offset method U روش نقشه برداری از یک مسیر منحنی
target offset methode U روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] U صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
point U نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point U درصد
point U محل شروع چیزی
point U نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
point U نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point U نقط ه
point U که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point U محل یا موقعیت
point U نشان میدهد
point U قطبهای باطری یاپلاتین
point U باریک کردن
point U سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point U اصل
point U مقصود
point U محل مرکز
point U جهت مرحله
point U حد
point U نقطه گذاری کردن
point U نقطه نوک
point U دماغه
point U محل
point U مرکز راس حد
point U پوینت
try for point U تلاش برای کسب امتیاز
point to point U پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point four U رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
zero point U نقطه صفر
point to point U نقطه به نقطه
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point U بطور نامربوط
off the point U بطور بی ربط
three point U فن 3 امتیازی کشتی
to come to a point U بنوک رسیدن
to come to a point U باریک شدن
point four U اصل چهار
point four U چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
point to point U را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
to the point U مربوط بموضوع
point out <idiom> U توضیح دادن
come to the point <idiom> U به نکتهاصلی رسیدن
beside the point <idiom> U مسائل حاشیهای
way point U ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
in point U در خور
in point U بجا
in point U مناسب
The point is that… U چیزی که هست
let point U امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
point to point U 1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
to the point U بجا
point U به سمت متوجه کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
to point to something U به چیزی متوجه کردن
to point to something U به چیزی اشاره کردن
on the point of going U در شرف رفتن
point U نوک
point U سر
point U نقطه
point U نکته
point U ماده اصل
off to a point U باریک شده نوک پیدامیکند
One point for you. U یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
point U ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
not to point U بیرون از موضوع
not to point U پرت بیجا
not to the point U خارج از موضوع
far point U برد بینایی
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
near point U نقطه نزدیک
point U موضوع
point U جهت
point U راس
point U نوک گذاشتن
point U خاطر نشان کردن
point U نشان دادن
point U متوجه ساختن
point U نقطه گذاری کردن ممیز
point U اشاره کردن
point U نشانه روی کردن
point U هدف گیری کردن
point U رسد نوک
point U امتیاز
point U گوشه دارکردن
point U تیزکردن
point U مسیر
point U نمره درس پوان
point U نوکدار کردن
point U هدف
point U مرحله قله
the point is U اصل مطلب این است
point U درجه امتیاز بازی
point U پایان
radix point U ممیز
rear point U قسمت نوک عقب دار
radix point U نقطه ممیز
reference point U نقطه مبنا
point of sale U سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
point of inflection U نقطه عطف
point of support U نقطه اتکا
point of sight U نقطه دید
point of impact U نقطه اصابت
reentry point U نقطه باز گذشت
point of inflexion U نقطه عطف
point of intersection U نقطه تقاطع
rear point U اخرین قسمت عقب دار
reentry point U نقطه بازگشت
point of intersection U نقطه بهم رسید
point of intersection U نقطه تلاقی
point of sale U محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
point of loading U نقطه بارگیری
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
point of presence U شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
point of regard U نقطه دید
point of support U تکیه گاه
point target U هدف کوچک
point target U اماج نقطهای
radix point U نقطه مبنا
pour point U نقطه سیلان
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
pour point U نقطه جاری شدن
pour point U نقطه ریزش
preequivalence point U پیش از نقطه هم ارزی
principle point U مبداء اصلی
projection of a point U تصویر نقطه
projection of a point U خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
projection of a point U خط مصور
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
point system U شرط بندی براساس امتیاز
point style U شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
symmetry point U نقطه تقارن
point of tow U نقطه یدک ناو یا قایق
point of weld U نقطه جوش
point operation U عمل نقطهای
point particle U ذره نقطهای
point plotting U رسم نقطه
point protector U سرمداد
point protector U چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
point race U مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
point scale U مقیاس امتیازی
point size U اینچ
point size U برای اندازه گیری نوع یا متن
point spread U امتیاز قابل انتظار
quiescent point U نقطه استراحت
nodal point U نقطه ایست
pin point U کشف کردن
pin point U پیدا کردن
pin point U تعیین محل کردن
pin point U تعیین دقیق نقاط
pin point U اتی
pin point U نقطهای
pivot point U نقطه مفصلی
pivot point U لولائی
pivot point U نقطه چرخش ناو
pivot point U نقطه نشانه
pivot point U مرکز چرخش
plate point U نقطه پلیت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com